
جانبازان
بدو
پای دردل های همسر یک جانبازواکنش مادر به جراحت پسریک پا ایران و یک پا انگلستانهواپیمایی که پرواز نکردبازمانده حدید لب به سخن میگشاید؟صدای باباکوچکترین رزمندهکوچکترین رزمنده12 ساعت آتشینما در خدمت دانشمندانیم نه دشمنانافتخار آفریدند اما دلشان شکستقهرمان بوکس راهی جبههها شداز فاو تا گیربکسدیدار مادر شهید از جانباز اعصاب و روانسه ساعت خواب در روز!شیرزنی با کپسول اکسیژناین زن شکارچی تانک بوددختری که جانباز هفتاد درصد شدو خدایی كه همین نزدیكی است ...بهبود خواب جانبازان جگر ایرانی میخواهدمناظره جانباز شیمیایی با پزشک آلمانیقیمت هر گوش شهید یک میلیون تومان!سرنوشت همرزم حسین فهمیدهشهادت همبازیام را دیدم28 سال زندگیشهید زندههر کسی با چفیهاش احیا میگرفت!جانباز قطع نخاعی درد دلها دارد!مسافر آمبولانس شدمآمبولانس مسیحیها دست من بودمرا به سردخانه بردندیک سال نشسته خوابیدمراکتی آمد اما انفجاری رخ ندادفاتح قله کلیمانجاروجایی برای اولین و آخرین اشتباهجرقه جنگیدن زده شدنجنگیدیم،دفاع کردیماز پایگاه تا کانالسرمای سردشت و گرمای اهوازآخرین باری که حسین به جبهه رفت,...